مشکل اونجاست که جبر به تموم زندگی بعضی آدما چنبره زده و هم کسایی که با مقامشون زورگویی کنن.. نفس حبس میکنه اینجور زندگی.. لحظه لحظه جون کندنه این زندگی ها.. و تو باید بمیری و نفس نکشی بمیری و بمیری و خفه خون بگیری _____________________________________ امان از جدایی امان
دلم گرفته ای خدا دنیا برام یه زندونه ببین تو این دنیای تو کسی با من نمی مونه
می خوام بگم خسته شدم از این همه غریبه ها چرا نمی شه من بیام پیشه تو ای خدا خدا
به من می گفت دوستم داره اما حالا می گه برو
دیگه حالا تنها شدم دلم گرفته ای خدا
کاشکی می شد بهت بگم که من چقدر دوستش دارم
اما نمی دونم چرا اون دیگه دوستم نداره
می گه که من دوست دارم این کارا واسه خودته
نمی خوام این محبت که با یه دنیا غم باشه
دیشب تا صبح زار می زدم چرا که این طوری شده
حالا می خوام من بمیرم که شاید تورو ببینم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
چقد نا امید نوشتی.
خو هیشکی نباشه خدا که دوست داره.
خبر نداری چه اشوبی توی دلمه !
هرچی هست درست میشه ایشالا.
از خدا بخواه به قلبت آرامش بده
و مطمئن باش که میده..
ممنون فاطمه خانم
مشکل اونجاست که جبر به تموم زندگی بعضی آدما چنبره زده و هم کسایی که با مقامشون زورگویی کنن.. نفس حبس میکنه اینجور زندگی.. لحظه لحظه جون کندنه این زندگی ها.. و تو باید بمیری و نفس نکشی
بمیری و بمیری و خفه خون بگیری
_____________________________________
امان از جدایی امان
دلم گرفته ای خدا دنیا برام یه زندونه
ببین تو این دنیای تو کسی با من نمی مونه
می خوام بگم خسته شدم از این همه غریبه ها
چرا نمی شه من بیام پیشه تو ای خدا خدا
به من می گفت دوستم داره اما حالا می گه برو
دیگه حالا تنها شدم دلم گرفته ای خدا
کاشکی می شد بهت بگم که من چقدر دوستش دارم
اما نمی دونم چرا اون دیگه دوستم نداره
می گه که من دوست دارم این کارا واسه خودته
نمی خوام این محبت که با یه دنیا غم باشه
دیشب تا صبح زار می زدم چرا که این طوری شده
حالا می خوام من بمیرم که شاید تورو ببینم