سرسرای من در نبود تو

تنها راز منی - تو رو به خدا هم فاش نمی کنم.

سرسرای من در نبود تو

تنها راز منی - تو رو به خدا هم فاش نمی کنم.

266


نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود قسم،

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم می گذرد...

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

لحظه ها عریانند !

به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...

نظرات 3 + ارسال نظر
رها چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 11:02 ب.ظ http://www.raha90.blogsky.com

جامه اندوه رو ما که نمی پوشونیم خودش بدون اینکه خبر بده می پوشه از بس که سر خوده.

سارا پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1391 ساعت 09:39 ق.ظ http://ayeneyenabina.blogsky.com/

سلام دوست عزیز!
چرا بروز میشی خبر نمیدی تا بیام و پست های خیلی قشنگت رو بخونم ؟
شعرهات خیلی زیبان . الهی که هرگز جامه ی اندوه به تنت نباشه .
شاد باش و شاد زی .

سارا پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1391 ساعت 09:39 ق.ظ http://ayeneyenabina.blogsky.com/

اسمش را میگذاریم؛دوست مجازی اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته . . خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند ...وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد وقت میگذاردبرایم، وقت میگذارم برایش . . نگرانش میشوم دلتنگش میشوم . . وقتی درصحبت هایم،به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقی ست . . هرچند کنارهم نباشیم هرچند صدای هم راهم نشنیده باشیم، من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هرکجا که باشد --- پس دوست من در دنیای مجازی دوستت دارم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد