چـقـدر خـوبـه . . .
یـکـی بـاشـه
یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه . . .
سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش
آرومـت کـنـه . . .
حـُرم نـفـس هـاش تـنـت ُ داغ کـنـه . . .
عـطـر دسـتـاش مـوهـاتـو نـوازش کـنـه . . .
چـقـدر خـوبـه . . .
چـقـدر خـوبـه کـه آروم دم گـوشـت بـگـه
غـصـه نـخـوری هـا . . .
خوشی ها از این دیار کوچ کرده اند و دلتنگی در رگهایم جاری است.
ثانیه ها نفس گیر،همچون پیری عصا به دست در جاده زمان حرکت می کنند…
دوری ها، چقدر نزدیکند…
تنها یاد زیبای توست که به لحظه های سیاه و سفید این روزهایم،رنگ هستی می بخشد…