-
284
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 21:21
گیرم که باخته ام, اما کسی جرات ندارد به من دست بزند, یا از صفحه بازی بیرون کند؛ شوخی که نیست, من "شـــــــــــــــــــــاه" شطرنجم ..
-
283
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 21:11
خدایا... در لیست آدمهایت اشتباهی شده است! اسم من که ایوب نیست ...
-
282
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 21:08
مراببخش که ساده بودن زیادم دلت را زد... ببخش که عشق ورزیدن زیادم چشمت رابست...!! می روم تا آنان که تواناترند تورا به پوچ بودنت برسانند!
-
281
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 12:21
ای کاش امشب ، من و بالشم که نقش تو را شب ها در آغوشم بازی می کند ، دعوت می شدیم ... بی شک این تراژدی ، اسکار می گرفت ....!
-
280
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 12:15
شـوق پـرکـشیـدن است در سرم قـبول کـن دلشکـستهام اگـر نـمیپـرم قــبول کـن ایـن کـه دور دور بـاشم از تـو و نبـینـمت جـا نـمیشود بـه حجـم بـاورم، قـبـول کـن گـاه، پـر زدن در آسمان شعـرهـات را از من، از مـنی کـه یـک کبـوتـرم قبـول کـن در اتـاق رازهـای تـو سرک نـمیکـشم بیــش از آنـچه خـواستی نـمیپـرم، قـبول کن قـدر...
-
279
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 12:13
دلتنگ یعنی روبروی دریا ایستاده باشی و خاطره ی یک خیابان خفه ات کند!!
-
278
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 12:02
دیــوارهـایــی که میـســـازی، هـر روز و هـر روز بیـشتـر میشـونــد! مـِـعمـار بــ ـیاحسـاس ِ مــن؛ آخــر از کجـــا بــرای ایـن همــه دیـوار پنجــره پیـدا کنـم؟؟؟!!!!!!
-
277
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 11:53
دستگـــاه ِ مـــُشـتـرکـــ ِ مــورد نظرتـــ، از دستـــ ِ " دوستـتــــ دارم " هـــای دروغیــــن ِ تـــ ــو خـــامـوش استـــــ ؛ دل اشتـــبـاه فهمـــیـده استـــ ایــن کلمــاتـــ انحصــاری نیــستـــ ، تکـــّه کـلــام ِ تــ ــو بــود! لطـفـاً دیــگـــر تنهایــش بــُگـــذار ... !
-
276
دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 17:45
تونل عشق
-
275
دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 02:00
من همان مردی هستم که روزی. به دخترت نشانم می دهی و می گویی: من روزی این مرد را دوست داشتم! ... اگر از تو پرسید چه شد که جدا شدید بگو تقضیر خودش بود! دیوانه بود! نشانه اش هم این است که او هنـــــــــــــــوز هم عاشق من است!!!
-
274
یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 14:38
نیستی که بدانی عصرها... برای نوشیدن یک فنجان چای چقدرتنهایم ...
-
273
جمعه 22 اردیبهشت 1391 20:30
چتر... یه چتر بزرگ... نمی دونم دل آدما هم می تونه به اندازه ی چترهایی که دارن بزرگ باشه ؟ آره می شه...چرا که نه... چتری که ما زیرش جا گرفتیم... مطمئنم از خیلی چیزا نجات می ده... برف و بارون؟ نه اینا نیست.... حس با هم بودن... یه حس ناب و پاک... یه حس با صداقت... یه بهانه واسه دوستی... یه بهانه برای بی بهانه دوست...
-
272
جمعه 22 اردیبهشت 1391 20:02
دستانم را بگیر مثل تمام آن چیزهایی که تا به حال از من گرفتی علاقه ام دلم عمرم و اعتماد صددرصدم
-
271
جمعه 22 اردیبهشت 1391 20:00
چقدر طولانی می شود روزهای خاکستری وقتی دلتنگی قد می کشد تا سقف آسمان در خود فرو رفته ام با تصویری که از هم می پاشد با موجی بگو از کدامین بندر می گذری که به انتظارت نشسته ام با فانوسی در امواج خروشان و فرشی از نیلوفران آبی
-
270
پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 21:46
چرا "دوست داشتن" نسبت به حساب نمیاد؟.. مثلاً بپرسن : شما چه نسبتی دارین ؟... من جواب بدم : دوسِشون دارم !.
-
269
پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 21:13
و این نــهایت شعــر است : دوسـتت دارمــ ــ ــ . . . عبارتی کـه هیــچ شاعــری تــوی گیومــه محــدودش نمی کـــند…
-
268
پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 21:07
اعتراف میکنم که گاهی از مشکلات زندگی خسته می شوم و انسانیت ام کمرنگ می شود... اعتراف میکنم که در مقابل آنچه آزارم میدهد به شدت تحلیل میروم... ای خدا نگذار به سبب خستگی هایم کسی را آزار دهم..
-
267
پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 21:00
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم میان دو دیدار تقسیم کنیم در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنها ترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج...
-
266
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 22:56
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذرد... آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند... لحظه ها عریانند ! به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...
-
265
سهشنبه 19 اردیبهشت 1391 21:50
آنچنان خیره می نگرند ... که در سرکه ی نگاه هایشان، ترشی اشتیاق را می توان دید.... ... شیرینی روح می طلبم آنچنان که تا ابد مرض قند بگیرم ....
-
264
سهشنبه 19 اردیبهشت 1391 19:49
لحظه دیدار نزدیک است . باز من دیوانه ام، مستم . باز می لرزد، دلم، دستم . باز گویی در جهان دیگری هستم . های ! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ ! های ! نپریشی صفای زلفم را، دست! آبرویم را نریزی، دل ! - ای نخورده مست - لحظه دیدار نزدیک است
-
263
دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 16:27
دوستت دارم و عشق تو از نامم میتراود مثل شیره تک درختی مجروح در حیاط زیارتگاهی...
-
262
دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 16:24
$$_____________________________$$ $$_____________________________$$ $$_________$$$$$$$$$$__________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$...
-
261
دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 16:22
هیچ دانی که در این خلوت بیرنگ سکوت،اگر از یاد تو یادی نکنم میمیرم!؟
-
260
سهشنبه 12 اردیبهشت 1391 23:51
برای نبودنت گلایه نمیکنم چون تانبودنت نباشه لذت بودنت احساس نمیشه...
-
259
سهشنبه 12 اردیبهشت 1391 23:29
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون پنهان نمیماند که خون بر آستانم میرود محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود...
-
258
سهشنبه 12 اردیبهشت 1391 22:26
*اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند* *دیگر گوسفند نمی درند* *به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...*
-
257
سهشنبه 12 اردیبهشت 1391 22:18
از کسی که دلش گرفته .... نپرسید چرا ،..... ؟ آدمـها وقتی دلیل ِ ناراحتی ـِشان را نمیتوانند بیان کنند .... دلشان می گیرد.....'
-
256
سهشنبه 12 اردیبهشت 1391 21:01
کلــــمـات ، قــدرت ِ آزار دادن ِ شـــمـا را نـــدارنـــد ! مگـــر آنــکه گـــویـــنده ی کــلمــات بـــرایـــتـان ، بسیــار عــزیــز بـــاشـد !!!
-
255
سهشنبه 12 اردیبهشت 1391 16:06
دلتنگ که می*شوی چشم*هایت را ببند. مثلِ یک عکسِ فوری؛ ... فوری ظاهر می شوم. از تو فقط چشم*هات را دیده*اَم. همینْ؛ کافی *ست!