سرسرای من در نبود تو

سرسرای من در نبود تو

تنها راز منی - تو رو به خدا هم فاش نمی کنم.
سرسرای من در نبود تو

سرسرای من در نبود تو

تنها راز منی - تو رو به خدا هم فاش نمی کنم.

33

بی حوصله ام.....



کی تمام می شوند این روزهای خاکستری.... 



32

شنبه روز بدی بود روز بی حوصلگی
وقت خوبی که می شد غزلی تازه بگی
ظهر یکشنبه ی من جدول نیمه تموم
همه خونه هاش سیاه روی خونه جغد شوم
صفحه ی کهنه ی یادداشتای من
گفت دوشنبه روز میلاد منه
اما شعر تو میگه که چشم من
تو نخ ابر که بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه
غروب سه شنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم از اینجا برو
اما موش خورده شناسنامه ی من
عصر چهار شنبه ی من عصر خوشبختی ما
فصل گندیدن من فصل جون سختی ما
روز پنجشنبه اومد مثه سقاهک پیر
رو نوکش یه چیکه آب گفت به من بگیر بگیر
جمعه حرف تازه ای برام نداشت
هر چی بود پیش تر از این ها گفته بود

31

عشق واقعی وقتیه که دختر به سادگی چشماشو میبنده

و اجازه بوسیدن میده اما پسر پیشونی دختر رو میبوسه…

30

گفتی : نفرین میکنی ؟

گفتم : نه ، اما از خدا میخوام

هیچکس ، اندازه من دوستت نداشته باشد . . .


29

تـــــــو صـــــادقانـــه

دروغ بـــگــو

مـــن عــــاشقانـــه

کـــاری خواهم کــرد

"مـــــاه"

همیشه پشت ابر بماند

!!..

28

ما که رفتیم ولی یادت باشه دیوونه بودیم واسه تو یه عمر اسیر تو کنجه این خونه بودیم ما که رفتیم ولی این رسمه وفداری نبود قصه ی چشمای تو واسه ما تکراری نبود ما که رفتیم حالا تو میمونی و عشقه جدید میدونم چند روز دیگه میشنوم جدا شدید ما که رفتیم ولی مزده دستای ما این نبود دله ما لایقه اینکه بندازیش زمین نبود ما که رفتیم ولی کن قدرتو دونسته بودیم بیشترم خواسته بودیم ولی نتونسته بودیم ما که رفتیم ولی دل ندادیم به عشقه کاغذی لااقل میومدی پیشم واسه خداحافظی......

27

نگاه کن ...

پرنده ی خیال من

به یک نگاه آسمانی تو دلخوش است ...

26

دلم یک جای دنج میخواهد

آرام و بی تَنِش

جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی!

تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد

مثلا آغوش تو !

25

❣تــ ـ ـ ـــو برمی‌گردﮮِ
و زنــ ـ ـ ــد گـ ـ ـ ـــﮯ را از جایی ڪه پاره شده
دوباره به‌ هم می‌دوزیم.
در صندوقِ خاطره‌ها هنوز
نخ برای بخیه زدن هسـﭞ........!

24

تو مخاطب نبودی که خاص شدی ... خاص بودی که مخاطب شدی !


23

تـ ـو بـگـو . . .

مـعـنـی ایـن هـمـه جـای خـالـی چـیـسـت

کـه مـ ـن ایـن هـمـه مـدت

بـه دنـبـالـش بـودم . . .؟

الـان مـ ـنـم و حـجـم تـهـی از نـبـودنـت !

22

ما به هم محتاجیم
مثل دیوونه به خواب
مثل گندم به زمین
مثل شوره زار به آب
ما به هم محتاجیم
مثل ما به آدما
مثل ماهیا به آب
مثل آدم به هوا
ما به هم محتاجیم

21

همـــہ چیــز با تو شروع شــد!

امــا...

هیچ چیــز بدون تو تمــام نمیشــود...

حتــی همیـن دلتنگی های بیہـــوده ے مـــن...

20

از چی بگم...

خـُـــــــدا...

از این همــه درد تموم دنده هام شکستـــه

19

بویــ گند خیانت تمامــ شهر را گرفته...

مردانــ چشم چرانــ...

زنانــ خائن...

دخترانــ [!]یــ و پسرانــ [!]ى تر...

پســ چه شد؟؟!!!

چیدانــ یک سیب واین همه تقاص؟؟!!!

بیچاره آدمــ...

بیچاره آدمیتــ..

18

یه وقتایی هست میبینی فقط خودتی و خودت !


دوست داری ، همـدرد نداری !


خانـــواده داری ، حمـایت نداری !


عشـق داری ، تکیه گاه نداری !


مثل ِ همیشه.........


هـمه چی داری و هـیچی نداری ...!

17

از همه خسته و ناراحت که باشی..


بهش که زنگ میزنی..


همون < جــانم عزیزم>


کافیه...........


تا تو رو ، به یه دنیای دیگه ببره ...!


16

مترسک به گندم گفت:


گندم تو شاهد باش که مرا برای ترساندن آفریدند...


اما من تشنه ی عشق پرنده ای بودم که سهمش...


ازمن تنها گرسنگی بود...

15

اینجا مهم نیست کجاست

بی تو

همه جا دور است....

14

صدات میکنم تا همه بشنون
جواب صدام غیر پژواک نیست
من اونقدر شکستم حس میکنم
که هیچ ارتفاعی خطرناک نیست