سرسرای من در نبود تو

سرسرای من در نبود تو

تنها راز منی - تو رو به خدا هم فاش نمی کنم.
سرسرای من در نبود تو

سرسرای من در نبود تو

تنها راز منی - تو رو به خدا هم فاش نمی کنم.

72

غنچه ازخواب پرید

و گلی تازه به دنیا آمد

خارخندید و به گل گفت سلام

…و جوابی نشنید؛

خار رنجید و هیچ نگفت؛

ساعتی چند گذشت

گل چه زیبا بود…

دست بی رحمی آمد نزدیک…

گل سراسیمه زه وحشت افسرد

لیک آن خار در آن دست خزید

…و گل از مرگ رهید

صبح فردا که رسید

خار با شبنمی از خواب پرید؛

گل صمیمانه به او گفت:سلام!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد